عبادت : یعنی پرستش ، بندگی ، این کلمه به دو صورت استعمال می شود ، عام و خاص.
عبادت خاص : از جمله عباداتی است که، شرط صحتشان قصد قربت به سوی خداست مثل : نماز و روزه .
عبادت عام : عباداتی را که مهم قصد قربت به سوی خداست حال چه شرط صحتشان باشد و یا نه، شامل عبادت خاص هم می شود . مثل : نماز ، روزه ، خوردن و آشامیدن و ...
در این تحقیق آنچه از عبادت مورد نظر است، عبادت به صورت عام است .
انسان ها بایستی همه ی کارهایشان را فقط برای رضای خدا انجام دهند تا با اخلاص و به درجه ی مخلصین برسند . آن درجه ای که دیگر شیطان، در آن ها رسوخ نکرده ، و تنها خدا را در مد نظر می گیرند و در واقع اینان از طرف خدای متعال به این درجه رسیده است . و رسیدن به این درجه نیز همت والایی می خواهد.
این تحقیق در نظر دارد ، به زندگی کامل ترین شخص و بزرگوارترین عزیزی اشاره کند ، که همه کارها را بدون کم و کاستی ای انجام می داد ولی نیت پاکش را لحظه ای از دست نمی داد. و این کمال انسان است « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » ما جن و انسان را خلق نکردیم مگر به واسطه ی عبادت ( معرفت ) .
« و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » بندگان خاص خداوند رحمن آن ها هستند که ، با آرامش و بی تکبر بر زمین راه ، می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند به آن ها سلام می گویند.
تواضع در راه رفتن ، سست و بی رمق گام برداشتن نیست ، بلکه این است که در عین تواضع ، گام هایی محکم و حاکی از جدیت و قدرت بردارند
در حالات پیامبر (ص) آمده است که یکی از اصحاب می گوید : « ما رأیت احدا اسرع فی مشیه من رسول الله (ص) کانما الارض تطوی له و انا لنجهد ا نفسنا و انه لغیر مکترث»
« من کسی را سریع تر در امر راه رفتن ، از پیامبر ندیده ام ، گوئی زمین زیر پای او جمع می شد ، و ما به زحمت می توانستیم به او برسیم و او اهمیتی نمی داد.[1] »
و در حدیث دیگری در حالات پیامبر (ص) آمده است که :
« قد کان یتکفا فی مشیه کانما یمشی فی صبب»
« هنگامی که پیامبر (ص) راه می رفت در عین این که عجولانه نبود ، با سرعت گام بر می داشت ، گوئی از یک سرازیری پایین می رفت. [2]
نافع بن جبیربن مطعم ، از علی (ع) نقل می کند که ، پیامبر(ص) هرگاه راه می رفت ، اندکی به جلو خمیده می شد ، گوئی از سراشیبی فرود می آید.[3]
در حدیث جالبی از پیامبر (ص) می خوانیم که ، روزی از کوچه ای عبور می کردند ، جمعی از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند و از علت آن سوال کردند ، عرض کردند : دیوانه ای است که اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته ، پیامبر آن ها را به سوی خود فرا خواند فرمود: « می خواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم » همه خاموش بودند و با تمام وجود شان گوش می دادند ، آن حضرت فرمود ند : « المتبختر فی مشیه ، الناظر فی عطفیه ، المحرک جنبیه بمنکبیه الذی لا یرجی خیره و لا یومن شره فذلک المجنون و هذه مبتلی!»
( کسی که با تکبر و غرور راه می رود و پیوسته به دو طرف خود نگاه می کند ، پهلوهای خود را با شانه ی خود حرکت می دهد - غیر از خود را نمی بیند و اندیشه اش را از خوداش فراتر نمی رود.- کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند ، دیوانه ی واقعی او است. اما این را که دیدید تنها یک بیمار است .)[4]
اولین صفات بندگان رحمن ، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکارمی شود . زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لابلای اعمال ،گفتار و حرکات انسان نشان می دهند ، تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک انسان می توان با دقت و موشکافی ، به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد.
تواضع کلید ایمان است و در حالی که کبر و غرور کلید کفر است.
خداوند در یکی از دستورات مهمی که به پیامبرش(ص) می دهد ، اینکه : « ولا تمش فی الارض مرحا ، انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا » در روی زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار ، چرا که نمی توان زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوهها نمی رسد.[5]
و به همین خاطر است که روح ایمان تواضع می باشد.[6]
در روایت است که پیامبر (ص) روی زمین نشسته ، غذا می خورد و می فرمود: من یک بنده هستم ، مثل بندگان غذا می خورم.[7]
رسول خدا(ص) که در مجلس وارد می شد ، هیچ وقت صدر مجلس نمی نشست . اصلا مجلس پیامبر(ص) بالا و پایین نداشت ، دایره وار بود ، هر کجا جا بود آنجا می نشست ، بعضی از اهالی خارج که می آمدند و پیغامی داشتند می خواستند ، محمد (ص) را ببینند و بشناسند ، می پرسیدند ، محمد کجاست . می گفتند : در مسجد است . به مسجد که می آمدند ، می دیدند مجلس حلقه ای است ، نگاهی می کردند و می گفتند : « ایکم محمد » کدامتان محمدید ؟ چون می دیدند ، هیچ فرقی نمی کند همه یکنواختند . اینجا بالا و پایین ندارد دور هم نشستند رسول خدا(ص) می فرمود : بلی من محمد چه می گویی ؟[8]
به روایت عبد العظیم حسنی (ره) ، رسول خدا (ص) سه گونه می نشست :
{ گاه کف پاها را زمین نهاده} ساقهای پاها بلند می کرد و دو دست خود را جلو آن قرار می داد و ساق دست را در کف دست دیگر می گرفت گاه دو زانو می نشست ، و گاه یک پا را تا کرده ، زیر ران می نهاد و پای دیگر را روی آن می خواباند. و هرگز دیده نشد که آن حضرت ( مانند متکبران ) چهار زانو بنشیند.[9]
در مجلس نمی نشست و بر نمی خواست مگر با یاد خدا ، [10] و در مجلس جای مخصوص برای خود قرار نمی داد ، و ایشان چون داخل مجلس می شد : در آخر مجلس که خالی بود می نشست و مردم را بدین کار امر می فرمود با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد ، برنمی خواست.[11]
خداوند و پرستش او ، تنها چیزی بود که همیشه در خاطر پیامبر اکرم (ص) جلوه می نمود و تواضع و خشوع در برابر خداوند ، تنها کار حضرت(ص) بود . این بود که در هنگام خوابیدن نیز یاد محبوب خویش بود . نقل کرده اند که : هرگاه پیامبر (ص) آهنگ بستر خویش می فرمود ، چنین عرضه داشت : (سپاس خداوندی را که به ما خوراک و آشامیدنی عرضه میداشت و گرفتاری های ما را کفایت کرد و ما را پناه داد ، و چه بسیار کسانی که نه کفایت کننده دارند و نه پناهنده. [12] )
آری مردان واقعی ، آنان که هدف خلقت را هیچگاه فراموش نمی کنند ، این گونه زندگی می کنند .
« قال الحسن (الصیقل ) سمعنا ابا عبد الله (ع) یقول مرت برسول الله (ص) امراه و هی بذیه و هویاکل فقالت : یا محمد انک لتاکل العید و تجلس جلوسه ، فقال لها ویحک و ای عبد اعبد منی ؟
فقالت : اما لا- فناولنی لقمه من طعامک فناولها رسول الله (ص) لقمه من طعامه فقالت : لا و الله الا من فیک قال : فاخرج اللقمه من فیه ، فناولها ایاها فاکلها ، قال ابو عبد الله (ع ) فما اصابت بذاء حتی فادت الدنیا. [13]»
روزی از محله های (بیهوده گویان ) مدینه می گذشت . رسول خدا (ص) را دید که روی خاک نشسته است و غذا میل می نماید ( خرما یا قطعه نانی بوده ).
زن گفت : آقا مثل غلام ها نشسته اید . مثل غلامان خوراک میل می کنید ، اگر کسی رد شود نمی فهمد که تو چه کسی هستی؟
فرمود : چه کسی از محمد بنده تر است . بنده ی رب العالمین ملک الملوک
گفت : یا محمد ، منت بر من بگذار ، از این لقمه ای که می خوری ، به من هم بده . ، رسول خدا(ص) دست دراز کرد که خرما یا چیز دیگری که بود به او بدهد.
زن گفت : تو را به خدا سوگند از دهان مبارکت به من بده رسول خدا(ص) لقمه ای از دهان مبارکش به او داد آن را خورد .
به شهادت امام صادق (ع) که فرمود : این زن از آن روز تا آخر عمر دیگر مریض نشد ، به برکت لقمه ی دهان رسول الله (ص) .[14]
انس بن مالک روایت کرده که ، پیامبر (ص) می فرموده است :« اگر پاچه گوسفند را به من هدیه دهند ، آن را می پذیرم و اگر برای خوردن مرا دعوت کنند نیز پذیرا خواهم بود. »[15]
انس می گوید : رسول خدا (ص) به ظرف شیری افطار می کرد و مقداری هم برای سحرش نگه می داشت و گاهی یک خوراک شیر ، بیشتر نداشت و گاهی نان را در آن می گذاشت و میل می فرمود . شبی برایش ، شیر آماده کردم ولی پیامبر (ص) دیر نمود و گمان کردم ، بعضی از یارانش او را دعوت – نموده اند پس آن شیر را نوشیدم.
پیامبر (ص) پس از مدتی از شب آمد ، از همراهان آن حضرت پرسیدم ، آیا پیغمبر (ص) در جائی افطار فرموده بود . گفتند : نه !
آن شب را جز خدا کسی نمی داند ، که بر من چه گذشت و از غصه ی اینکه پیامبر (ص) از من شیر بخواهد و نباشد.
رسول خدا (ص) آن شب را گرسنه به سر برد ، و دو روز را روزه داشت و از من شیر نخواست و تاکنون از آن مطلب سخنی به میان نیاورده است . [16]
از شعیب بن عبد الله بن عمرو نقل می کردند که هرگز دیده نشده است که ، رسول خدا (ص) در حال تکیه دادن چیزی بخورد. [17]
قال : سمعت یقول : « قال رسول الله (ص) لا اکل متکئا » از ابو حنیفه نقل می کردند که پیامبر (ص) می گفته است : من درحالی تکیه داده باشم ، چیزی نمی خورم.[18]
از عطا ء بن یار نقل می کنند که « جبرئیل پیش پیامبر (ص) آمد و آن حضرت در منطقه ای در بالای شهر مکه در حالی که تکیه داده بود ، چیزی می خورد ، جبرئیل گفت : ای محمد (ص) مانند پادشاهان غذا خوری ، رسول (ص) نشست . [19]
در معانی الاخبار از ابا بصیر از حضرت امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود :
( فرشته ای خدمت حضرت رسول (ص) فرود آمد گفت : یا محمد (ص) خدایت سلام می رساند و می فرماید : اگر بخواهی مکه را برای تو از طلا پر سازم ، رسول خدا (ص) سر را به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد : بار الها این حال برابر من خوشتر است که یک روز از غذا سیر شوم و شکرگزاری نمایم و روز دیگر گرسنه بمانم و درخواست نمایم . [20]
زهری نقل می کند که ، می گفت : فرشته ای که قبلا به حضور پیامبر(ص) نیامده بود همراه جبرئیل به حضور آمد و در حالی که جبرئیل سکوت کرده بود . آن فرشته به پیامبر (ص) گفت: پروردگارت تو را مخیر فرموده است که پیامبر (ص) به جبرئیل نگریست و گوئی از او نظر خواهی فرمود. جبرئیل اشاره کرد که تواضع فرماید ، و رسول خدا(ص) فرمود: که ترجیح می دهم که پیامبر(ص) و بنده باشم ، زهری می گوید : گفته اند که پس از این گفتار تا هنگامی که از جهات رخت بر بست ، در حال تکیه دادن غذا نخورد . [21]
پیامبر گرامی اسلام ، ابتدا به سلام بود. یعنی اول ایشان سلام می نمودند و دیگری پاسخ می داد. در حدیثی از ایشان نقل شده که ، « خمس لا ادعهن حتی الممات : الاکل علی الحضیض مع العبید و رکوب الحمار موکفا و حلب العنز بیدی و لیس الصوف و التسلیم علی الصبیان لیکون ذلک سنه من بعدی»
تا عمر دارم پنچ چیز را ترک نخواهم کرد ، یکی خاک نشینی و غذا خوردن با غلاملان ، سواری بر دراز گوش ، دوشیدن بز به دست خود ، پوشیدن پشم و سلام کردن ( ابتدا به سلام ) بر اطفال تا این که بعد از من سنت گردد.[22]
توقع سلام کردن از احدی نداشت ، محمد (ص) حتی به کوچکتر ها ابتدا ، سلام می کرد و تا شخصی از دور نمایان می شد او هنوز سلام نموده ، پیامبر (ص) می فرمود ( سلام علیکم ) ، همیشه سبقت می گرفت . دوستداران پیامبر (ص) پشت دیواری پنهان می شدند تا همین که پیامبر(ص) رسید ، ابتدا به سلام ، آن ها باشند . اما رسول خدا (ص) وقتی به آن جا می رسید ، می فرمود : فلانی که پشت دیوار هستی ( سلام علیکم ).
خودشان می فرمودند : من تا عمر دارم ابتدا به سلام را ترک نمی کنم.
اما متاسفانه امروز ، تا دیگری به ما سلام نکند ، ما حاضر نیستیم به او سلام کنیم . مهم نیست که او از ما خوشش می آید یا نه ، و یا کوچکتر است یا بزرگتر ، از لحاظ موقعیت و مقام از ما بلند تر است یا پایین تر ، فقیر است یا پولدار و سرمایه دار . مهم این است که ما اگر پیرو سنت رسول الله (ص) هستیم ، سنت آن حضرت را گرامی نگه داریم و از ترک آن بترسیم و بپرهیزیم .
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کوچک به بزرگ سلام کند ،یک نفر به دو نفر ، جمعیت کم به جمعیت فراوان ، و رهگذر به کسی که ایستاده است . و ایستاده بر کسی که نشسته است. [23]
سلام از اسماء الهی است.
حضرت محمد (ص) فرمودند : « السلام ( اسم ) من اسماء الله فافشوه بینهم فان الرجل المسلم اذا مر بالقوم فسلم علیهم فان لم یردوا علیه من هو خیر منهم و اطیب . » « سلام » از اسماء الهی است ، بنابراین سلام را بین خودتان شیوع و رواج دهید ، چون وقتی مرد مسلمانی به گروهی سلام کند و از آنان پاسخ نشنود ، کسی وجود دارد که بهتر و پاکیزه تر از آنان پاسخ دهد .
رسول خدا (ص) فرمود : « اذا لقی الرجل اخاه فسلم علیه و صافحه لم یفرغ احدهما یده عن صاحبه حتی یغفرلهما . »
زمانی که مسلمانی با مسلمان دیگر ملاقات کند و به او سلام نمود و مصاحفه کند ، پیش از آن که از یکدیگر جدا شوند ، گناهان آن ها آمرزیده می شود .
پیامبر (ص) فرمود : « اذا سلم المومن علی اخیه المومن فیبکی ابلیس ( لعنه الله علیه ) هو یقول یا ویلتاه لم یفترقا حتی غفرالله لهما . »
زمانی که مومنی به برادر مومن سلام کند ابلیس لعین ، گریه کنان می گوید : وای بر من ! این دو از هم جدا نمی شوند مگر آن که گناهانشان بخشیده شود .
و فرمودند: وقتی به همدیگر رسیدید با هم دست بدهید تا کینه ها از دلهای شما بیرون رود .
رسول خدا (ص) فرمود : « ما فشاء السلام فی قوم الا آمنوا من العذاب فان فعلتموه دخلتم الجنه »
هیچ قومی سلام را درمیان خود انتشار و رواج نداد مگر آن که از عقاب و عذاب الهی در امان ماندند ، پس اگر شما به یکدیگر زیاد سلام کنید وارد بهشت می شوید .[24]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « اذا تلاقیتم ، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح »
هر گاه یکدیگر را دیدار کردید ، با سلام و دست دادن با هم دیدارکنید.[25]
« والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما » [26]
آن ها کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند.
امام صادق (ع) می فرمود: رسول خدا (ص) دو برابر نماز های واجب شبانه روز نماز مستحبی می خواندند و دو برابر روزه ی واجب روزه می گرفت . [27]
نقل کرده اند که پیامبر (ص) چندان نماز مستحب گزارد که پاهایش آماس کرد . به آن حضرت گفته شد : آیا لازم است به خود این همه رنج دهی و حال آن که خداوند همه لغزش های گذشته و آینده تو را بخشیده است ؟ فرمود : آیا در برابر این احسان ، بنده ای سپاسگزار نباشم . [28]
علی (ع) ضمن حدیثی فرمود : پیامبر (ص) چون دهه آخر، ماه مبارک رمضان فرا می رسید برای عبادت آماده می شد و دامن همت به کمر زده ، از خانه بیرون می آمد و در مسجد اعتکاف می نمود و شبها را تا صبح بیدار بود و هر شب بین نماز مغرب و عشا غسل می کرد. [29]
امام صادق (ع) در بیان چگونگی نماز رسول خدا (ص) می فرمود: شبها به هنگام خواب ، ظرف آبی را که روی آن را پوشانده بودند ، بالای سر آن حضرت(ص) و مسواک او زیر بسترش می نهادند. و آن حضرت می خوابید آن قدر که خداوند بخواهد. وقتی از خواب بیدار می شد ، می نشست و دیده به آسمان می گرداند و آیات آخر سوره آل عمران« ان فی خلق السموات و الارض لآیات... » را تلاوت می نمود . سپس مسواک می کرد ، و وضو می گرفت و به محل نماز می رفت و چهار رکعت ( از نماز شب ) می خواند و رکوع هر رکعتش به قدر حمد و سوره ای بود که می خواند و سجودش به قدر رکوع آن طول می کشید به حدی که می گفتند : کی از رکوع سر بر می دارد و به سجده می رود ؟ و آن قدر در سجده می ماند که می گفتند : کی سر از سجده بر می دارد ؟ آن گاه به بستر خود باز می گشت و دوباره می خوابید ، آن قدر که خدا بخواهد . پس بیدار می شد و می نشست و دیده به آسمان می گرداند و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می کرد ، آن گاه مسواک می کرد و وضو می گرفت و به محل نماز می رفت و به خواندن چهار رکعت دیگر از نماز شب می پرداخت به همان نحو که قبلا خوانده بود . باز به بستر می رفت و مقداری که خدا بخواهد ، می خوابید. پس بیدار می شد و دیده به آسمان می گرداند و همان آیات را تلاوت می نمود و باز مسواک کرده ، وضو می گرفت و( دو رکعت شفع و یک رکعت وتر ) را می خواند و بعد از آن دو رکعت نافله صبح را می گذرد و برای نماز صبح به مسجد می رفت . [30]
از عایشه در مورد چگونگی نماز شب پیامبر(ص) پرسیدند : گفت : معمولا پس از نماز عشا در آغاز شب می خوابید و سپس بر می خاست و نماز می گزارد . چو ن نزدیک سحر می شد ، نماز وتر خود را می گزارد و آن گاه در بستر خود می آرمید . اگر می خواست ، با همسر خویش گرد می آمد وهمین که آوای اذان را می شنید ، شتابان از جای خود بر می خاست اگر لازم بود ، غسل کند ، چنان می کرد و گرنه وضو می گرفت و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون می شد . [31]
از ابن عباس نقل می کنند که گفته است ، شبی در خانه ی میمونه همسر پیامبر (ص) که خاله ابن عباس بوده ماندم . پیامبر (ص) در طول بستر ، استراحت فرمود و من در عرض آن حضرت ( ابن عباس به رعایت ادب ، پایین پیامبر (ص) خوابیده است ) پیامبر (ص) تا نزدیک نیمه شب ، یعنی اندکی پیش یا پس از آن خوابید و سپس بیدار شد و دست بر چهره خود کشید . چشم های خود را مالید و. آن گاه ده آیه سوره آل عمران را تلاوت فرمود و سپس از جای برخاست ، و از مشکی که آویخته بود به بهترین وجه وضو گرفت . آن گاه به نماز ایستاد . من هم برخاستم و وضو گرفتم و کنار آن حضرت ایستادم . پیامبر (ص) دست راست خود را بر سر من نهاد و سپس گوش راست مرا با مهربانی گرفت و کشید .
رسول خدا (ص) شش نماز دو رکعتی گزارد و پس از آن نماز وتر را خواند در بستر آرمید . چون فرارسیدن وقت نماز را اعلام کرد ، رسول خدا بر خاست و دو رکعت نماز آسان گزارد و سپس برابر نماز صبح از خانه بیرون آمد . [32]
وقتی پاسی از شب می گذشت ، رسول خدا (ص) از بستر بر می خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتی چند از قرآن کریم ، در گوشه ای به عبادت می پرداخت و اشک می ریخت.
بعضی از همسرانش که او را به این حال می دیدند ، می گفتند : تو که گناهی نداری . چرا این قدر اشک می ریزی ؟ می فرمود : آیا بنده شاکر خدا نباشم ؟
ام سلمه می گوید : شبی پیامبر(ص) در خانه من بود ، نیمه شب ، او را نیافتم به سراغش رفتم دیدم در تاریکی ایستاده ، دست ها را بلند کرده ، اشک می ریزد و می گوید : خدایا نعمت هایی که به من داده ای از من مگیر ،دشمنم را خشنود مکن ، به بلاهایی که مرا از آن نجات دادی ، گرفتارم مکن ، حتی به اندازه یک چشم بر هم زدنی مرا به خود وا مگذار. به اوگفتم : پدر و مادرم فدایت شوند ، شما که بخشوده شده ای ؟ فرمود : هیچکس از خدا بی نیاز نیست . حضرت یونس آنی به خود واگذار شد ، در شکم ماهی زندانی شد .
به هنگام نماز می لرزید و هر گاه نماز را به تنهایی می خواند رکوع و سجود آن را طول می داد ولی هرگاه به جماعت نماز می خواند ، بسیار عادی و ساده برگزار می کرد ، به یکی از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود ، سفارش فرمود : هرگاه با مردم به نماز می ایستی ، سعی کن بعد از حمد ، سوره کوچکی قرائت کنی و نماز را طول ندهی . [33]
رسول خدا (ص) فرمود : هرکس در دل شب با خدای خود خلوت کند و با او به راز و نیاز بپردازد ، خداوند نور خود را در دل او استوار سازد ، و هرگاه بگوید : پروردگارا ! خداوند جلیل ، جل جلاله ندا دهد ، لبیک بنده من ، از من بخواه ، تا بدهم و به من توکل کن ، تا تو را کفایت کنم . سپس خداوند بزرگ می فرماید : فرشتگان من ! به سوی بنده ام بنگرید که در تاریکی شب ، در حالی با من خلوت کرده است ، که بیهوده کاران مشغول لهو و لعب و غافلان در خوابند ، شما گواه باشید که من او را آمرزیدم ، سپس فرمود : بر شما باد به پارسایی ، کوشش و عبادت . [34]
همان طور که ذکر شد ، پیامبر (ص) شب هنگام با خداوند متعال خلوت می کرد و این دستور زیبا و این نعمت بزرگ نیز توسط خداوند ایجاد شد تا آن جا که می فرماید :
« یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا ، نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا »[35]
ای جامه به خود پیچیده ، شب را جز کمی بپاخیز . نیمی از شب را با کمی از آن کم کن ، یا بر نصف بیفزا او قرآن را با تامل و دقت و در نهایت روشنی و فصاحت تلاوت کن .
اشاره به ، خود پیچیدن این است که ، دوران گوشه گیری و انزواگرائی نیست ، بلکه دوران قیام و خود سازی و آمادگی برای انجام رسالتی عظیم است .
چرا شب را خلوت می کنید ؟ انتخاب دقیق شما برابر این است که اولا : چشم و گوش دشمنان در خواب است و ثانیا : کارهای زندگی تعطیل می باشد و به همین دلیل آنان آمادگی بیشتری برای اندیشه و تفکر و تربیت نفس دارد .
چرا دستور به قرآن داده شده است ؟ چون قرآن کتابی است که در بردارنده ی تمام دستورات لازم و ضروری است . و بهترین وسیله برابر تقوی ، ایمان ، استقامت ، پرورش ، نفس و کمال انسان است.[36]
امام صادق (ع) فرمودند :« ان من روح الله تعالی ثلاثه : التهجد باللیل و افطار الصائم و لقاء الاخوان »
سه چیز است از عنایات مخصوص الهی ، عبادت شبانه ( نماز شب ) و افطار دادن به روزه داران ، و ملاقات برادران مسلمان . »[37]
در تفسیر آیه « ان الحسنات یذهبن السیئات » کارهای نیک اثر کار های بد را از بین می برد .» می فرمود : « صلاه اللیل تذهب بذنوب النهار » نماز شب گناهان روز را از بین می برد . [38]
رسول خدا (ص) می فرمود : دو رکعت نماز در دل شب ، نزد من محبوب تر از دنیا و آن چه در آن است . [39]
« ان ناشئه الیل هی اشد و طئا و اقوم قیلا » [40] همانا نماز شبانه پا برجا تر و با استقامت تر است .
«و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا، ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا » [41]
شبانگاه برابر او سجده کن ، و مقداری زیاد از شب ، تسبیح او بگو . این تذکر و یاد آوری است که بخواهد ( با استفاده از آن ) راهی به سوی پروردگار انتخاب می کند .
امام حسین (ع( از رسول خدا (ص) نقل کردکه آن حضرت فرمود : کسی که عمرش با قیام شب و عبادت خدا خاتمه یابد ، اهل بهشت است .[42]
روایت شده است که : خانه هائی که هنگام شب در آن نماز خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد ، برای اهل آسمان نور افشانی می کنند ، همان گونه که ستارگان درخشان برای اهل زمین نور افشانی می کنند.[43]
امیر المومنین علی (ع) فرمود : مردی را دیدم که نمازش را نیکو بجا می آورد و به درگاه خدای متعال تضرع و ناله بسیار می کرد ، پیامبر اکرم (ص) با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود : « این مرد اهل بهشت است » [44]
امیر المومنین (ع) روایت نموده که رسول خدا (ص) در سجده این دعا را می خواند :
« اللهم لک سجدت و بک آمنت و لک اسلمت ، سجد وجهی للذی خلقه و صوره و شق سمعه و بصره ، فتبارک الله احسن الخالقین » بار الها ، برای تو سجده کردم ، و به تو ایمان می آورم ، و تسلیم تو هستم . چهره ( و حقیقت ) من بر کسی سجده کرد که آن را آفرید و تصویرش نمود ، و چشم و گوش برایش شکافت ، پس مقدس و والاست خدای یکتا که بهترین آفرینندگان است . [45]
امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) به محل سجده ی خود آب می پاشید . [46]
علی (ع) فرمود : شبی که رسول اکرم (ص) به معراج رفت ، خداوند به او فرمود : یا احمد ! آیا می دانی که در چه وقت بنده ای مقرب در گاه من می شود ؟ عرض کرد : خیر. خداوند فرمود : زمانی که گرسنه ( در حال روزه ) و یا در سجده باشد.[47]
به هنگام نماز می لرزید ، نماز را به تنهائی می خواند رکوع و سجود آن را طول می داد ، ولی هرگاه به جماعت نماز می خواند بسیار عادی و ساده برگزار می کرد . یه یکی از یارانش که امام جماعت سایر مسلمان شده بود سفارش می نمود : هرگاه با مردم به نماز می ایستی سعی کن بعد از حمد ، سوره کوچکی قرائت کنی و نماز را طول ندهی . [48]
در روایتی از امیرالمومنین(ع) که فرمود : مردی نزد رسول خدا (ص) آمد ، و گفت : یا رسول الله (ص) مرا راهنمائی فرما ، به عملی که به سبب آن خدا مرا دوست دارد و مردمان هم مرا دوست دارند و دارائیم فراوان شود و بدنم سالم ماند و عمرم دراز شود و خدا مرا با تو محشور سازد . رسول خدا (ص) فرمود : این شش حاجت است که به شش خصلت نیازمند است . اگر بخواهی خدا تو را دوست دارد ، سپس از او بترس و از گناه پرهیز نما ، اگر بخواهی مردم تو را دوست دارند ، پس به آن ها نیکی کن و به آن چه در دست آن هاست طمع مکن و چشم نیانداز و اگر خواهی مالت فراوان شود ، زکوه ده و اگر خواهی بدنت سالم ماند ، زیاد صدقه ده و اگر طول عمر خواهی صله رحم کن و اگر خواهی خدا تو را با من محشور فرماید پس طولانی کن سجده را برای خداوند.[49]
در حدیثی که گذشت همنشینی با پیامبر (ص) مشروطه به طولانی نمودن سجده است ، اما چه سجده ای . آیت الله دستغیب (ره) اینگونه از روایات و آیات قرآن موارد سجده را ذکر نموده است :
1- سجده راه و روش توابین است . ( توبه کنندگان و رو به خدا آورندگانست )
2- سجده سخت ترین اعمال بر ابلیس است .
3- سجده گناهان را می ریزد مانند باد که برگ درختان را می ریزد .
4- سجده نزدیک ترین حالات بنده به خداوند است .
5- سجده نهایت بندگی و خضوع بشریست در برابر حضرت آفریدگار .
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت آن برادر که کار کرد. [50]
در اسرار الصلوه شهید ثانی آمده است : « کان النبی (ص) ینتظر وقت الصلوه و یشتد شوقه و یترقب دخوله و یقول لبلال موذنه » پیامبر (ص) با اشتیاقی فراوان ، متتظر داخل شدن وقت نماز می شد و مراقب این موضوع بود ، هنگامی که وقت اذان می رسید به بلال می فرمود : ای بلال ما را خوشحال کن [51] ( ای بلال راحتمان کن ).[52]
« رسول الله (ص) لا یوثر علی الصلوه عشاء و لا غیره و کان دخل وقتها کانه لا یعرف اهلا و صمیما »
امیر المومنین (ع) فرمود : پیامبر (ص) چیزی مثل را برای نماز مقدم نمی داشت و هنگامی که وقت نماز می رسید انگار که هیچ یک از اعضای خانواده و دوستان نمی شناخت . [53]
عن ابی عبد الله (ع) قال : « کان رسول الله لا یوثر علی صلوه المغرب شیئا اذا غربت الشمس حتی یصلیها . »
امام صادق (ع) فرمود : هنگامی که غروب می شد ، پیامبر (ص) چیزی را بر نماز مغرب مقدم نمی داشت ، تا زمانی که نماز می خواند. [54]
پیامبر (ص) فرمود : پس از هر نماز و به انتظار نماز بعد شستن گنجی از گنجهای بهشت است . [55]
از پیامبر اکرم (ص) است که : نماز را بر همه کارها مقدم بدارید زیرا سر فصل همه طاعات و عبادات نماز است. [56]
پیامبر (ص) می فرماید : هرگاه موذن می گوید :« اشهد ان محمد رسول الله» خدای مهربان می فرماید : ای محمد! خیر شما در نماز گزاردن است و نماز ، برای شما بهتر از همه چیز هاست .[57]
رسول خدا (ص) می فرمود : نور چشم من در نماز و روزه قرار داده شده ( یعنی آن دو را از هر چیز بیشتر دوست می دارم .)[58]
عن النبی (ص) قال : « یا اباذر ان الله تعالی جعل قره عینی فی الصلاه ، وجبها کما حبب الی الجائع الطعام ، و الی الظمآن الماء ، فان الجائع اذا اکل الطعام شبع ، و اذا شرب الماء روی ، و انا لا اشبع من الصلوه ، الصلوه . » پیامیر (ص) فرمود : ای ابوذر ، خداوند تبارک و تعالی نور چشمم را در نماز قرار داده و آن را در نزد من محبوب گردانده است ، همان گونه که غذا را برای گرسنه و آب را برای تشنه محبوب گردانده است . پس به درستی که گرسنه با غذا سیر می شود و تشنه با آب سیراب . ولی «والذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراما انها ساءت مستقرا و مقاما »[59]
آن ها کسانی هستند که می گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پر دوام است . آن بد جایگاه و بد محل اقامتی است.
با این که اینان شب ها و روز ها را به یاد خدا سپری می نمائید و به عبادت او مشغولند و در مسیر انجام وظیفه گام بر می دارند باز هم قلوبشان مملو از ترس مسولیت هاست . همان ترسی که عامل ، نیرومندی برای انجام و حرکت به سوی عمل است . عملی بیشتر و بهتر .
دعا وسیله ی موثری است برای خودسازی و پیوند ، نزدیکی است میان انسان و خدا.
دعا شرایطی دارد از جمله این که :
1- شناخت کسی است که ، انسان او را می خواند.
2- شتشوی قلب و دل ، آماده نمودن روح برای تقضای از او است ، چرا که انسان هنگامی که به سراغ کسی می رود ، باید ، آمادگی لقای او را داشته باشد.
3- دعا جلب رضا و خشنودی کسی است که انسان از او تقاضائی دارد ، چرا که بدون آن احتمال تاثیر بسیار نا چیز است .
4- انسان تمام قدرت ، نیرو و توان خویش را به کار گیرد و حداکثر تلاش و کوشش را انجام دهد ، و نسبت به ماورای آن دست به دعا بر دارد و قلب را متوجه خالق کند. زیرا در روایات اسلامی ، صریحا آمده است ، کاری را که انسان خود ، می تواند انجام دهد ، اگر کوتاهی کند و به دعا متوسل شود ، دعایش مستجاب نیست !
در روایتی از پیامبر (ص) داریم : « الدعاء سلاح المومن ، و عمود الدین و نور السموات و الارض » دعا اسلحه مومن ، و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است . [60]
رسول خدا (ص) فرمود : جبرئیل به من دستور داد که قرآن را ایستاده بخوانم ، و حمد خدا را در رکوع، و تسبیح او را در سجده انجام دهم ، و او را نشسته دعا کنم و بخوانم. [61]
رسول خدا (ص) : آیا شما را به سلاحی راهنمائی نکنم که از دشمنان نجات بخشد؟ روزی شما را فراوان و سرشار کند ؟ گفتند : چرا فرمود : به درگاه پروردگارتان در شب و روز دعا کنید ، زیرا سلاح مومن دعا است . [62]
اما در مورد دعاهای پیامبر (ص) بایستی گفت : که در کتب مختلف از جمله سنن النبی (ص) باب جداگانه ای را برای این بحث قرار داده و ما به مختصری اکتفا می کنیم .
آن حضرت در سجده ، به نقل از امام صادق (ع) می فرمودند: « اللهم مغفرتک اوسع من ذنوبی و رحمتک ارجی عندی من عملی فاغفرلی ذنوبی یا حیا لا یموت . »
خدایا آمرزش تو از گناهان من واسع تر و رحمت تو در نظر من از کردارم ، امید بخشش تر است ، پس گناهانم را بیامرز ، ای زنده ای که مرگ به او را ندارد. [63]
رسول خدا (ص) در هنگام تب و سایر دردها خود را، به این دعا تعویذ می کرد « اللهم انی اعوذبک من شر عِرق نعّار و من شر حر النار » خدایا من را از شر رگی که خون به شدت در آن جریان دارد ، و از شر سوزش آتش ( دوزخ ) به تو پناه می آورم . [64]
وقتی صدای رعد و برق را می شنید ، می فرمود « اللهم لا تقتلنا بغضبک ، ولاتهلکنا بعذابک و عافنا قبل ذلک » خدایا ما را به خشم خود نمیران ، و به عذابت هلاک مگردان و پیش از آن ما را عافیت بخش . [65]
هنگامی که باد زرد و سرخ و سیاه می وزید رنگ چهره ی رسول خدا (ص) می پرید و مانند کسی که بترسد ، زرد می گشت ، و چون قطره ای باران از آسمان نازل می شد ، رنگش بر می گشت و می فرمود : این بادها رحمت خدا ، را برایتان آورد . [66]
وقتی در نزد رسول خدا (ص) از اصحاب که نعمت شکنجه شدند ، صحبت می شد ، از سختی بلا و آزمایش به خدای متعال پناه می برد . [67]
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند : رسول خدا (ص) فرموده است : هرگاه یکی از شما ها دعا کنید ، برای همه دعا کنید زیرا که آن مستجاب تر است. [68]
« والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما » [69] آن ها کسانی هستند که هرگاه انفاق می کنند . نه اسراف می کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو اعتدالی دارند.
انفاق همواره در اسلام تاکید شده است چه در احادیث و چه در آیات قرآن ، قرآن در اکثر مواردی که دستور اقامه صلوه ( نماز ) را داده و دستور به دادن زکوه را نیز داده است « و اقیمو الصلوه و اتوا الزکوه » .
همچنین در احادیث زیادی آمده مثل حدیثی که در بخش سجده پیامبر (ص) گذشت ، که هر کس دوست دارد به مال فراوان برسد ، پیامبر فرموده اند که زکات بدهد .
خود پیامبر (ص) در این صفت نیز به طور اکمل بود . در روایت است که آن حضرت در ماه مبارک رمضان ، مانند باد تند و سریع بود و چیزی در دستش قرار نمی گرفت و هر چه داشت انفاق می نمود. [70]
اما پیامبر(ص) به شیوه ی اعتدال انفاق می نمود :
عجلان می گوید : خدمت امام صادق (ع) بودم که سائلی آمد ، امام برخاست و از سبدی که در آن خرما بود ، دست خود را پر کرد و به سائل داد ، دیگری آمد ،امام دوباره برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد، سائل سوم دیگر آمد ، باز هم امام برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد ، بار چهارم سائل دیگر آمد ، امام فرمود : خداوند روزی رسان ما و شماست .
سپس فرمود : کسی از رسول خدا (ص) چیزی از دنیا نمی خواست مگر این که عطا می فرمود، تا آنجا که زنی پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت : نزد حضرت برو و از او چیزی بخواه ، اگر فرمود : فعلا چیزی ندارم ، بگو : پیراهن خود را به من بده . امام فرمود : آن حضرت ، پیراهنش را درآورد و نزد پسر افکند ، آن گاه خداوند آن حضرت را به میانه روی ادب فرمود. و این آیه را فرمود : « ولا تجعل یدک مغلوله الی عنقک » و دست خود را به گردنت مبند ( بخل مورز ) و نیز به طور کلی باز مکن ( هرچه داری بده ) که در غیر صورت ملول و دلتنگ خواهی نشست. [71]
آن حضرت بخشنده بود اما اسراف نمی کرد.[72]
« الیسر یمن والعسر شوم » سهل و ساده گرفتن کار میمون و مبارک و دشوار گرفتن آن شوم و پاک است .و قال (ص) : « سد دوا و قاربوا و لن ینجی احدا منکم عمله ، قالوا : و لا انت یا رسول الله ؟ قال: و لا الا ان یتغمدنی الله برحمته » راست کردار و اهل مدارا باشید و بدانید که تنها عمل موجب نجات آدمی نمی شود ، اصحاب گفتند : حتی شما؟ حضرت فرمود : حتی من ، مگر این که خدای مرا غرق لطف و رحمت خویش سازد.
و قال (ص) : « ان الله تعالی رفیق یحب الرفق و یعطی علیه ما لا یعطی علی العنف » خدای تبارک و تعالی اهل رفق و مدارا را دوست می دارد ، و پاداشی که به رفق و مدارا می دهد بیش از آن است ، که بر سختی و دشوار گرفتن کار بر بنده ارزانی می دارد .
و قال (ص) : « لیصل احدکم نشاطه فاذا کسل او فتر فلیقعد » هر یک از شما می باید که تا نشاط دارد ، نماز بخواند و چون کسل شد و یا سست شد به استراحت بپردازد .
و قال (ص) : « مداراه الناس نصف الایمان و الرفق بهم نصف العیش » مدارا با مردم نصف ایمان است و رفق و ملایمت با آن ها نصف زندگی است .
و قال (ص) : « ذرونی ما ترکتکم فانما هلک من کان قبلکم سوء الهم و اختلافهم علی انبیائهم فاذا امرتکم بشئ فاتوا منه ما استطعتم و اذا نهیتکم عن شئی فدعوه » مادام که من مطلبی را طرح نکردم شما ازآن پرس و جو مکنید ، زیرا پیشینیان شما به خاطر همین پرس و جوی بسیار از پیامبرانشان هلاک گشتند ، پس چون شما را به کاری امر نمودم آن اندازه در توان شماست انجام دهید و چون از کاری نهی کردم از آن اجتناب نمائید . [73]
و قال (ص) : « ان هذا الدین متین فاوغل فیه برفق ولا تبغض الی نفسک عباده ربک فان المنبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقی » این دین ، با متانت است پس با رفق و مدارا در آن درآی و ( با سخت گیری های بیجا ) نفس خود را از عبادت دل زده مساز ، چرا که آن کس در حرکت یکسره و با تمام توان بتاخت رود نه راهی طی خواهد کرد و نه بر کسی برای خود باقی خواهد گذاشت . [74]
روایت شده که چون از کعبه بیرون آمدند ( پیامبر ) فرمود : « انی دخلت الکعبه و وددت انی لم اکن افعل انی اخاف ان اکون اتعبت امتی من بعدی » من داخل کعبه شدم و دوست داشتم ، چنین نمی کردم . زیرا می ترسم این امر سبب رنج و زحمت امت من پس از من گردد؛ ( کنایه از این که مسلمانان به خاطر اقتدای به آن حضرت بخواهند داخل کعبه شوند و بر اثر ازدحام کسانی در این میان آسیب ببینند. )
و روایت شده که مردی خدمت آن حضرت رسید و گفت : مادرم روزه داشت ، روزه او را بی حال کرد ولی او افطار ننمود تا این که از دنیا رفت ، رسول خدا(ص) فرمود : « اذهب فصل علیها فان امک قتلت نفسا » برو بر جنازه او نماز بخوان زیرا مادرت با این کار مرتکب قتل نفس شده است.
و روایت شده که روزی رسول خدا در هنگام ایراد خطبه ، مردی را دید که در آفتاب ایستاده است . از او سوال نمود ، که چرا درآفتاب ایستاده ای ؟ مرد گفت : نذر نموده ام که تا شما از ایراد خطبه فارغ نشده اید ، در آفتاب بایستم ، حضرت فرمود : « لیس هذا بنذر ، انما النذر ما ابتغی به وجه الله » این نذر نیست ، نذر در مواردی است که عمل نیکی به خاطر رضای خدا انجام گیرد .
و از عقبه بن عامر روایت شده که می گوید : خدمت رسول خدا(ص) رسیدم و گفتم : خواهرم نذر نموده ، که با پای برهنه و بدون سایبان به زیارت خانه خدا رود ، حضرت فرمود : « ان الله تعالی لا یصنع بشقاء اختک شیئا ، فلترکب و التختمر ولتصم ثلاثه ایام . »
خداوند نیازی به این که خواهرت خودش ره به رنج و زحمت افکند ندارد، بگو بر مرکب شود ، و سایه بانی برای خود تهیه کند و بعد سه روز روزه بگیرد .
انس بن مالک می گوید : رسول خدا(ص) در راه مردی را دید که دو نفر زیر بازوانش را گرفته اند و او به سختی ، طی مسافت می کند ، حضرت(ص) پرسید : این مرد را چه می شود ؟ گفتند : او نذر نموده که پیاده طی طریق کند . حضرت(ص) فرمود : « ان الله تعالی لغنی عن تعذیب هذا نفسه ، مُره فلیرکب » خدای تبارک و تعالی نیازی به این مرد که خود را بر رنج و رحمت افکند ندارد و او را بگو که بر مرکبی سوار شد . [75]
روایت شده که شب جمعه حضرت رسول (ص) در مسجد قبا اراده افطار نمود و فرمود: آیا آشامیدنی ای هست که به آن افطار نمایم . اوس بن خولی انصاری کاسه شیری آورد که عسل در آن ریخته بود . چون حضرت(ص) بر دهان گذاشت و طعم آن را یافت ، از دهان برداشت و فرمود : که این دو آشامیدنی است که یکی را بدیگری اکتفا می توان نمود ، من نمی خورم هر دو را و حرام نمی کنم بر مردم خوردن آن را ، ولیکن فروتنی می کنم برای خدا هر که فروتنی کند برای حق تعالی ، خدا او را بلند می گرداند و هر که اسراف کند ، خدا او را محروم می گرداند و هر که مرگ را بسیار یاد کند ، خدا او را دوست می دارد .[76]
پیامبر (ص) در موارد دیگر نیز اعتدال داشت:
دربیان روشن و سیره اجتماعی پیامبر اکرم (ص) ، علی(ع) فرموده است : « سیرته القصد و سنته الرشد و کلامه الفصل ، و حکمه العدل . » راه و رسم او با اعتدال و روش زندگی او صحیح و پایدار ( پرورش دهنده ) سخنانش روشنفکر حق و باطل و حکم او عادلانه بود. [77]
«لا یغفل مخافه ان یغفلوا او یملو الکل عند معتاد یقصر عن الحق ولا یجوزه » آن حضرت هرگز از حال امت خود غافل نمی شد تا مبادا ،امتش گرفتار غفلت یا رنجش خاطر شود و رسول خدا برای همه چیز بسیار معتدل بودند ، نه از حق کوتاه می آمدند و نه از آن تجاوز می کردند. [78]
« یتفقد اصحابه و یسال الناس عما فی الناس فیحسن الحسن و یقویه و یقبح القبیح و یوهنه معتدل الاسر غیر مختلف » آن حضرت (ص) از حال یاران خود جویا شد . و از آنان دلجویی می کرد و از مردم درباره آنچه در جامعه می گذرد سوال می کرد ، خوبیها را تقویت و از آن دفاع می نمود . و از بدیها به صورت معتدل و متعارف روی گردانی می نمود. [79]
« و الذین لا یدعون مع الله الها و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون و من یفعل ذلک یلق اثاما »آن ها کسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمی خوانند و انسانی که خداوند خونش را حرام شمرد ، جز به حق به قتل نمی رسانند ، و زنا نمی کنند ، و هر کس چنین کند ، مجازاتش را خواهد دید.
در میان علمای شیعه اتفاق است که پیامبران باید ، حتما معصوم باشند ، یعنی از هر گناه کبیره و صغیره چه عمدا و چه نسیانا پاک باشند.
بدیهی است اگر گناهی در گذشته داشته باشد ، نقطه ضعفی برایش شمرده می شود و علاوه بر این که بهانه تبلیغ بر علیه او به دست دشمنانش می افتد ، وقار رهبریت الهی را نیز از بین می برد. در جائیکه یک مامور دولتی و یک کارمند معمولی نباید دارای سوء پیشینه باشد ، چگونه مامور الهی آن هم مامور چنین امر عظیمی که رسالت خداوندی است با داشتن سوء پیشینه امکان ندارد؟
پیامبر الهی بایستی روحی والاتر از سایر ارواح و نفسی قدسی از سایر نفوس داشته باشد. گناه موجب آلایش روح و کدورت نفس می شود .
اعمال به دنباله ی اعتقادات و ملکات است که همه از نفس ناطقه سر چشمه می گردد. وقتی بنا باشد کسی با مبداء وحی یعنی رب العالمین در تماس باشد ، حتما دارای علو و تجردی است که فوق معمول مردمان است .
از چنین روح صاف و نفس مجرد از علقه های مادی چگونه گفتار و کردار ناشایست سر می زند ، اصلا منشاء و مبداء غلط در او راه ندارد و به تعبیر قرآن مجید « اذهاب رجس» شده و پلیدی از آنان رفته است.
چون پیغمبران برای تکمیل روحانیت و معنویت افراد برگزیده می شوند ، و مردم به برکت پیروی ایشان ، به کمالات انسانیت می رسند ، لذا باید خودشان از دیگران برتر باشند تا دیگران از آنان استفاده بنمایند . پس اگر از حیث فضائل و کمالات در میان امت از ایشان ، برتری بود . به حکم عقل نمی شود ، این مدعی نبوت بر افضل از خودش مبعوث باشد از لحاظ صفات کمالی چون علم و حیاء باید سرآمد امتش باشد.[80]
آن حضرت یکتا پرستی را پیشه خود ساخته و بدان چندان عشق می ورزید که از هر خلف وعده ای ابا می نمود و اینک نمونهای از سخنان آن حضرت را می آوریم:
رسول خدا (ص) فرمود : هر کس بگوید « لا اله الا الله » برای او در بهشت درختی کاشته شود ، از یاقوت سرخ که از مشک سفید برآمده و از عسل شیرین تر و از برف سپیدتر و از مشک خوشبوتر است و در آن باشد نمونه های پستان دوشیزگان که در زیر هفتاد پیراهن برآمده است . [81]
رسول خدا (ص) فرمود : بهترین عبادت گفتن « لا اله الا الله » است .
« قال رسول الله (ص) : خیر العباده قول لا اله الا الله و قال : خیر العباده الا ستغفار و ذلک قول الله عزوجل فی کتابه : [82] فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک . »[83]
امام صادق (ع) فرمود : که رسول خدا (ص) فرموده است : هرکس نماز بامداد گذارد و پیش از آنکه دو زانو را از زمین بردارد ، ده بار بگوید ، نیست شایسته ی پرستشی جز خدای یگانه ، شریک ندارد ، از آن اوست ، ملک و از آن اوست سپاس ، زنده کند و بمیراند و بمیراند و زنده کند ( و اوست زنده ای که نمی میرد ) به دست او است ، هر خیر و او است به هر چیزی توانا « لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد ، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی ( و هو حی لا یموت ) بیده الخیر و هوعلی کل شیء قدیر » و در مغرب همچنان کند ، هیچ بنده ای خدا عزوجل را به کرداری بهتر از کردار او برخورد نکند مگر کسی که به مانند او کار کند . [84]
پیامبر(ص) وقتی که مصیبت و یا اندوهی می دید ، دست به دعا برمی داشت و می فرمود : «یا عماد من لا عماد له و یا حرز من لا حرز له و یا ذخر من لا ذخر له . و یا سند من لا سند له . ویا غیاث من لا غیاث له ، و یا کریم العفو و یا حسن البلاء و یا عظیم الرجاء ، یا عون الضعفاء و یا منقذ الغرقی یا منجی الهلکی . یا محسن ، یا مجمل ، یا منعم ، یا مفضل . انت الذی سجد لک سواد اللیل و نور النهار وضوء القمر و شعاع الشمس و دوی الماء و حفیف الشجر . یا الله یا الله یا الله ، انت وحدک لا شریک له ( ثم یطلب الحاجه ) » ای تکیه گاه ، هر که بی تکیه گاه است ! ای پناه ، هر بی پناه ! ای ذخیره ، هر که ذخیره و پس اندازی ندارد ! ای گواه ، بی شاهد و بی گواه ! و ای فریاد رس ، بی کسان ! ای که در عفو و بخشش ، کریم و بزرگواری ! و در امتحان زیبا و نیکوکاری ! ای که امیدواری به جنابت ، بی کرانه است ! ای یاری گر ضعیفان ! ای باز گیرنده غریقان ! ای نجات بخش ، به هلاکت افتادگان ! ای صاحب نیکویی و نیکوکاری ! ای صاحب جمال و زیبایی و جمال آفرین ! ای صاحب نعمت و بخشنده ! ای صاحب فضل و بزرگواری و گذشت ! تویی که سیاهی شب بر تو سجده کرد ، و روشنایی روز . پرتو ماه ، تابش خورشید ، آوای حرکت آب و خش خش شاخ و برگ درختان ، در برابر عظمت ، سر به سجده نهاده . یا الله یا الله ! تویی ،تو یگانه ای و هیچ شریک و انبازی نداری سپس حاجت خود را طلب می فرمود .[85]
از امام صادق (ع) که رسول خدا (ص) فرمود : ملعون است کسی که اشرفی ، طلا و پول نقره را ، ملعون کسی که گمراه سازد کوری را ، ملعون کسی که بگاید جاندار زبان بسته ای را [86]
از امام صادق (ع) است که مردی از خثعم نزد پیامبر ( ص) آمد و عرض کرد : کدام عمل نزد خداوند عزوجل دشمن تر است ، در پاسخ فرمود : شرک به خدا عرض کرد : سپس چه کاری ؟ فرمود : قطع رحم ، عرض کرد ، سپس چه کاری ؟ فرمود : وادار کردن به کار زشت و بازداشتن از کار خوب. [87]
آن حضرت فرمودند : گناه پشت سر گناه دل را می میراند ، زیانکار کسی است که از آراستن معادش غافل می شود .[88]
و فرمودند : بهترین شما کسانی هستند که از گناهان و معاصی پاکند . [89]
در مورد قتل و ناموس پیامبر اکرم (ص) فرمودند : هر مسلمانی خون ، مال و آبرویش بر مسلمان ، حرام است ، و غیبت آبرو را می برد . [90]
در حج الوداع حضرت فرمودند : « ای مردم خون ها و اموال شما بر یکدیگر تا روزی که خدا را ملاقات نمایند ، مانند امروز و این ماه ، محترم و هر نوع تجاوز به آن ها حرام است . [91]
« سه کس خداوند نه با آنان سخن می گوید و نه به ایشان نظر دارد : حاکم ستمگر و پیر زناکار و عابد خود خواه .» [92]
« سه کس است که خداوند روز قیامت نه با آن ها سخن می گوید نه به آنان نظر می کند ، و برای ایشان عذاب دردناکی است : عالمی که با علم خود ، مال و جاه دنیا را بجوید ، آن کسی که به وسیله ارتکاب شبهات ، محرمات را حلال شمارد ، و کسی که با ناموس همسایه زنا کند.» [93]
« در گناه فرزند آدم همین بس ، که نسبت به ناموس همسایه خویش می نگرد »
« مردی به رسول خدا ( ص ) عرض کرد فلان کس به ناموس همسایه خویش می نگرد حتی اگر بتواند مواقعه ی حرام نیز انجام می دهد . آن حضرت خشمناک گردید و فرمود : او را نزد من بیاورید در این هنگام مرد دیگری عرض کرد : او از شیعیان شماست و به ولایت و دوستی شما و علی بن ابیطالب (ع) معتقد است و از دشمنان شما تبری می جوید ، پیامبر خدا (ص) فرمود : نگو از شیعیان شماست ، چون او دروغ می گوید ، زیرا به راستی شیعه ما کسی است که در عمل از ما پیروی و تبعیت کند. [94]
« و الذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما » آن ها کسانی هستند که شهادت به باطل نمی دهند ( و در مجالس باطل شرکت نمی کنند ) و هنگامی که به لغو و بیهودگی برخورد کنند بزرگوارانه از آن می گذرند.
انس بن مالک می گوید : ده سال تمام خدمتکار پیامبر (ص) بودم و هرگز نفرمود : چرا چنین و چنان نکردی ؟
و نیز از انس نقل شده که : در سالیانی به رسول اکرم (ص) خدمت می کردم ، هرگز مرا ناسزا نفرمود . هرگز مرا کتک نزد . هرگز مرا از خود نراند و هرگز به من پرخاش نکرد . هرگز در برابر سستی و سهل انگاری من ، نسبت به کاری ، با من تندی و درشتی ننمود . هرگاه کسی از خاندانش با من خشونت به خرج می داد ، حضرت(ص) می فرمود : بازش گزار ! هر چه مقدر باشد پیش خواهد آمد .
همچنین از عایشه نقل شده که گفت : پیامبر خدا (ص) هرگز بانویی را به کتک نگرفت . و پیشخدمتی را کتک کاری نکرد. اصلا چیزی را با دست مبارک مضروب نساخت . مگر در حال جهاد فی سبیل الله . ناسزایی نشنید ، که در صد انتقام برآید . مگر این که درباره محارم وی بود که در این صورت عکس العمل نشان می داد .
امام حسین (ع) به نقل از هند ، خاله خود فرمود : دنیا رسول اکرم (ص) را به خشم نیاورد ، او از دنیا نبود ، هنگامی که به حریم حق تجاوز صورت می گرفت هیچ چیز خشم او را فرو نمی نشاند تا این که آن را یاری نماید . هیچ گاه برای شخص خود ، خشمگین نگردید و درصد حمایت از خویش بر نیامد .
از انس نقل شده که همراه رسول اکرم ( ص) راه می رفتم . آن حضرت یک برد نجرانی بر تن داشت که دارای حاشیه ضخیمی بود . ناگهان عرب بیانگردی رسید . ردای مبارک حضرت را با شدت کشید به گونه ای که اثر حاشیه ، بر دور گردن حضرت مشاهده کردم . سپس اظهار نمود ! ای محمد ! از مال خدا که نزد خود داری ، چیزی به من بده ! آن حضرت متوجه شد به چهره اش خندید و دستور فرمود : چیزی به وی ببخشند .[95]
« انما بعثت رحمه مهداه ، لم ابعث لعانا » همانا من بر پایه هدایت و رحمت برانگیخته شده ام و نفرین و لعنت از ساحت ماموریت من به دور است.
رسو ل اکرم (ص) می فرمود : « اوصانی ربی بسبع : اوصانی بالاخلاص فی السر و العلانیه و ان اعفو عمن ظلمنی ، و اعطی من حرمنی ، و اصل من قطعنی ، و ان یکون صمتی فکرا ، و نظری عبرا . »
خدایم مرا به هفت چیز سفارش کرد که ، در نهان و آشکار ، اخلاص ورزم ، از کسی که به من ستم روا داشته ، گذشت نهایم ، به کسی که مرا محروم ساخته ، بذل و بخشش کنم ،نسبت به آنکه رحم خود را از من بریده ،صله رحم به جا می آورم ، سکوت خویش را به تفکر سپری نمایم و از مشاهداتم ، عبرت بگیرم.
یک نمونه برجسته از عفو وگذشت عظیم و فراگیر آن حضرت ، روز فتح جلوه گر شد. با این که قریش با او و یارانش ، آن همه دشمنی کردند . آنان را شکنجه دادند . چه در آغاز دعوت و چه پس از هجرت رسول اکرم (ص) ، همچنین علی رغم آن همه توطئه ، جنگ و لشکرکشی در برابر جنابش ، آن حضرت بعد از فتح مکه بر در کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود : هان ! قریشیان ! چه می گویید ؟ فکر می کنید با شما چه خواهم کرد ؟ قریشیان یک صدا فریاد زدند : نیکی تو برادری بزرگوار ، فرزند برادری کریم و بزرگوار هستی .
حضرت(ص) فرمود : اقول کما اخی یوسف : « لا تثریب علیکم الیوم یغفر اله لکم و هو ارحم الراحمین ، اذهبوا فانتم الطلقاء » حرف برادرم یوسف (ع) را تکرار می کنم : امروز متاثر و شرمسار می باشید . من شما را عفو کردم ،خدا هم گناه شما را ببخشید که مهربان ترین مهربان است .... بروید شما آزاد هستید.
با این لطف و مهربانی و حلم و بردباری بی نظیر ، با بدترین دشمنان خود بعد از دست یابی به آن ها ، رفتار می فرمود . بی شک ، این خلق و خوی کریمانه و عظیم خلق و خوی پیامبر (ص) است . [96]
غلام ( وحشی) بعد از کشتن حضرت حمزه عموی پیامبر (ص) متواری ،اما پس از فتح مکه ، چون از طرف حضرت رسول (ص) عفو عمومی اعلام شد او نیز با پشیمانی و توبه به نزد رسول خدا (ص) آمد وطلب بخشش کرد ، حضرت(ص) نیز وی را بخشید . ولکن به او فرمود : کاری کن تا از این به بعد چشمم به تو نیفتد ، چون وقتی تو را می بینم ، داغم تازه می گردد.[97]
« قال (ص) : لا تستخدموا ارقائکم باللیل ، فان اللیل لهم و النهار لکم »
بردگان و خدمتکاران را در شب به کار مگیرید زیرا شب از آن آنهاست و شما تنها در روز حق استفاده از خدمت آن ها را دارید.[98]
« و قال (ص) : اذا صنع مملوک احدکم طعاما فولی حره و عمله فقر به الیه فلیدعه فلیاکل معه و ان ابی فلیضع فی یده مما صنع » هرگاه خدمتکار شما غذایی تهیه کرد و زحمت پخت و تهیه آن را کشید
می باید در هنگام صرف آن غذا ، او هم بر سر سفره نشیند و اگر حاضر نشد می باید مقداری از آن غذا برای او کنار گذاشت .[99]
« قال (ص) : لا تضربوا اِمائکم علی کسر انائکم فان لها آجالا کآجالکم . »
اگر خدمتکار ظرفی شکست ، نباید او را برای این کار مواخذه نمود چرا که ظروف را هم چون آدمیان اجل و مهلتی است. [100]
رسول خدا (ص) فرمود : من برانگیخته شده ام تا مرکز حلم و معدن علم و مسکن صبر باشم.[101]
و نیز روایت شده که رسول خدا (ص) چون از چیزی ناراحت و غمگین می شد به نماز و عبادت خدا پناه می برد.[102]
رسول خدا (ص) با خوی خوش خود با مردم معاشرت می کرد ولی دلش از آنان جدا بود ، ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالی بود[103]
در مجلسی نمی نشست و برنمی خواست مگر با یاد خدا و در مجلس جای مخصوص برای خود قرار نمی داد و نهی می فرمود ، از آن عمل . وقتی وارد مجلس می شد ، در آخر مجلس که خالی بود ، می نشست و مردم را با این ، امر می فرمود و به هر یک از اهل مجلس خود ، بهره ی اکرام و التفات می رساند و طوری رفتار می نمود که هر کس گمان می کرد که ، گرامی ترین شخص در نظر رسول اکرم(ص) خودش است. با هر کسی که می نشست ، بلند نمی شد از جایش مگر این که طرف مقابل بر می خاست و اگر حاجتی از او می طلبیدند ، اگر مقدور بود ، روا می کرد و الا به سخن نیکی و وعده زیبایی او را راضی می نمود هرکسی در نزد او در حق تساوی بود . مجلس شریفش مجلس بردباری ، حیا و راستی بود . صداها در آن بلند نمی شد ، بد کسی در آن گفته نمی شد در آن مجلس کار بدی ذکر نمی شد و اگر کسی خطائی صادر می شد ، نقل نمی کردند. و همه با یکدیگر در مقام عدالت انصاف و احسان بودند و یکدیگر را به تقوی و پرهیزکاری وصیت می نمودند و با یکدیگر در کمال تواضع و شکستگی رفتار می کردند. وقار ،سنگینی و احترام پیران را ، زنده می کردند و بر خردسالان رحم می کردند . مردم غریب را نیز مراعات می کردند.
پیوسته گشاده رو و نرم خو ، بود و کسی از همنشینی او دچار ضرر نمی شد و صدای بلند نمی نمود و فحش و ناسزا نمی گفت و عیب مردم و مدح بسیار آن ها را نمی کرد و اگر چیزی واقع می شد که با طبعش یکی نبود ، خود را به غفلت می زد .کسی از او نا امید نبود ، مجادله و سخن بسیار نمی گفت . سخن احدی را قطع نمی کرد مگر اینکه سخن اش باطل بود . اما در مورد چیزی که فایده نداشت معترض اش نمی شد و کسی را خدمت نمی کرد و احدی را سرزنش نمی فرمود و دنبال عیب ها و لغزش های مردم نمی گشت و بر بی ادبی غیر عرب ها و اعرابیان صبر می نمود. [104]
وقتی سخن می گفت : همنشینانش سر به زیر می انداختند ، گویی کمرگ بر فراز سرشان است و در محضر او با یکدیگر منازعه نمی نمودند. هر کسی که در محضرش سخن می گفت به وی گوش می سپردند تا سخن اش تمام شود . از آن چه دیگران را به خنده می انداخت ، می خندیدند و از آن چه دیگران در شگفت می شدند او هم متعجب می شد.[105]
« و الذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا » [106] آن ها کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان به آن ها گوشزد می شد کر و کور روی آن نمی افتند.
ذیل این آیه در تفسیر نمونه آمده است که امام صادق (ع) فرمودند :« مستبصرین لیسوا بشکاک » [107]
منظور این است که آنها از روی آگاهی گام بر می دارند ، نه از روی شک و تردید.
از گفتار و رفتار پیامبر (ص) به خوبی مشاهده می شود ، پیامبر(ص) با چشم و گوش باز حقیقت را درک نموده و روزگار خود را در راه رضای پروردگار می گذراند آن کسانی هستند که به مرتبه « عین الیقین » رسیده اند . و اگر خلافی را ببینند همراه با عذابش می بینند و می شنوند و اگر کار نیکی نیز انجام شود ، پاداش واقعی آن را درک می نمایند.
در حدیث معتبر از حضرت رسول (ص) منقولست که ، بدترین بقعه های زمین بازارهاست و آن ها میدان شیطانند . هر روز بامداد علم خود را در بازارها می زند و کرسی خود را می گذارد و بر آن می نشیند و فرزندان خود را پهن می کند که یکی را فریب دهند و ترازو کم می کشد و دیگری کیل را کم کند و دیگری را می دزد و دیگری راس المال را دروغ می گوید .پس می گوید به فرزندان خود که بر شما با جماعتی که پدر ایشان مرده است ، و حضرت آدم و پدر شما زنده است . پس با اول کسی که داخل بازار می شود شیطان داخل می شود ، و با آخر کسی که بیرون می رود ، بیرون می رود و بهترین بقعه های زمین نزد خدا مسجد هاست و محبوب ترین مردم نزد کسی است که زودتر به مسجد می رود و دیرتر بیرون می آید .[108]
در حدیثی از امام صادق (ع) است که از حضرت رسول اکرم (ص) نقل نموده و ایشان از جانب خداوند می فرمایند : که هیچ بنده ای نیست که نمی خواهم او را به بهشت ببرم مگر آنکه او را در دنیا مبتلا سازم . در جسد او و اگر کفاره ی گناهش نشده بر او سلطانی را مسلط می کنم ، یعنی شر را از او دفع نمی کنم و اگر باز هم کفاره گناهش نشد روزی اش را تنگ می گیرم و اگر پاک نشد ، مرگ را بر او شدید می گیرم . تا بدون گناه بیاید و داخل بهشت او را می برم . بنده ای نیست که آتش جهنم را برای او می خواهم ، مگر اینکه او را کنم و اگر از طلبش باقی ماند ، در نعمت دنیا می باشد و اگر باز عمل باشد قبض روحش آسان می باشد.[109]
« و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما » [110]
آن ها پیوسته از درگاه خدا می خواهند و می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی قرار بده که مایه روشنی چشم ما کردد.
در روایات متعددی می خوانیم که این آیه درباره حضرت علی (ع) و ائمه اهل بیت (ع) وارد شده بدون تردید که ائمه (ع) از روشنترین مصداقهای آیه می باشد ، اما این مانع از گسترش مفهوم آیه ، نخواهد بود که مومنان دیگر هر کدام در شعاع های مختلف امام و پیشوای دیگران باشند .[111]
رسول خدا (ص) فرمود : روشنی چشم من در نماز ، و لذتم در زنان قرار داده شد است. [112]
رسول خدا (ص) وقتی نماز صبح را می خواند ، به یک یک زنان خود سر می زد ( از آنان احوالپرسی می کرد. ) رسول خدا (ص) وقتی صبح می شد ، دست نوازش بر سر فرزندان و نوه های خود می کشید . [113]
امام صادق (ع) فرمود : ما خاندان ، کودک خود را چون به سن پنج سالگی رسیدند به نماز خواندن دستور می دهیم ، شما هم کودکان خود را از هفت سالگی امر به نماز خواندن کنید . ما کودکان خود را در هفت سالگی امر می کنیم به هر اندازه که توانائی دارند ، نصف روز یا بیشتر و یا کمتر ، روزه بگیرند و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب آمد ، افطار کنند . این دستور برای آن است که به روزه گرفتن عادت نمایند . و طاقت پیدا کنند . شما نیز کودکان خود را در نه سالگی به هر اندازه که می توانند امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی بر آنان غالب آمد ، افطار کنند. [114]
از رسول خدا (ص) روایت است که هرگاه به خانواده شان سختی و تنگدستی می رسید می فرمود : به نماز برخیزید زیرا پروردگارم مرا به این کار امر کرده است . چنان که فرموده است : در خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر آن شکیبا باش ، ما روزی از تو نمی خواهیم ، بلکه تو را هم ما روزی می دهیم ، و فرجام نیکو از آن پرهزگاری است .[115]
رسول خدا (ص) در دعای خود عرض می کردند : « اللهم انی اعوذبک من ولد یکون علیّ ربّا و من مال یکون علی ضیاعا ، و من زوجه تشیبنی قبل اوان مشیبی » خداوندا ، به تو پناه می آورم از فرزندی که بر من حاکم باشد ، و از مالی که باعث هلاکتم شود ( یا از مالی که مفت از دستم بیرون رود ) و از همسری که مرا پیر سازد پیش از آنکه به پیری برسم. [116]
[*] فارغ التحصیل دوره کارشناسی
[1] - تفسیر نمونه ، ناصر ، مکارم شیرازی و دیگران ، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، 1362، ج 15 ، ص153
شمائل النبی، ابوعیسی محمدبن عیسی ترمزی، ترجمه و استخراج احادیث و حواشی دکتر محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول ، 1372 ، تهران .ص85
[2] - همان ج 15، ص 154
[3] - شمائل النبی، ص 86
[4] - قبلی ، ج 15، ص 149
[5] - قرآن کریم ، سوره ی اسراء ، آیه 37
[6] - برگرفته از تفسیر نمونه ، ج 15 ص 148 و 147
[7] - درسنامه علم اخلاق ، محمد رضا جباران ، 84 13، ص 144 ، به نقل از بحارالانوار، ج 70 ، ص 205
[8] - آدابی از قرآن ( تفسیر سوره حجرات ) ، آیت الله دستغیب، چاپ کانون ابلاغ اندیشه های اسلامی ، ص 55
[9] - سنن النبی (ص) ، آداب سنن و روش رفتاری پیامبر گرامی اسلام ، علامه سید محمد حسین طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، اردیبهشت 1385، ص 35.
[10] - همان ، ص 49
[11] - منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی ، انتشارات کتابچی ، ج 1 ، ص 19
[12] - شمائل النبی (ص) ، ترمزی ، ترجمه و استخراج و حواشی دکتر محمد مهدوی دامغانی ، چاپ اول ، 1372 ، تهران ، ص 155
[13] - الابرار ، سید هاشم بحرانی ، چاپ علمیه قم ، چاپ اول ، 1297 ق ، ص 117
[14] - آدابی از قرآن ( تفسیر سوره حجرات ) ، آیت الله دستغیب ، چاپ کانون ابلاغ اندیشه های اسلامی ، ص 54 به نقل از الابرار بحرانی ، ج 1 ، ص117
[15] - شمائل النبی ، ترمزی ، ، ترجمه و استخراج و حواشی دکتر محمد مهدوی دامغانی ، چاپ اول ، 1372 ، تهران ، ص191
[16] - سفینه البحار ، شیخ عباس قمی (ره) ، ج1، ص 415.
[17] - طبقات کبری ، محمد بن سعد ، دار صادر بیروت ، ص 380 در ترجمه همین کتاب ص 383.
[18] - همان ، ص 95
[19] - همان ، ص 380
[20] - درس هایی از زندگی پیامبر نور و رحمت ،آیت الله حائری تهرانی ، کتابخانه مسجد ارگ ، 1374، ص38-37
[21] - همان
[22] - تفسیر سوره حجرات ، آیت الله دستغیب (ره) ص 55، به نقل از حلیله الابرار بحرانی ، ج 1 ، ص 131.
[23] - اخلاق معاشرت ، جواد محدثی ، موسسه بوستان کتاب قم ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ص 33-32
[24] - چهل مجلس ، هزار حدیث ، ص 56 تا 54 به ترتیب به نقل از مستدرک الوسایل ، ج8، ص 362 ، مستدرک الوسایل ج 8 ، ص 359، مستدرک الوسایل ج 8 ، ص 360 ، نهج البلاغه ص 610، مستدرک الوسایل ، ج 8، ص 363.
[25] - اخلاق معاشرت ، محدثی ص 31، به ترتیب به نقل از خصال صدوق ، ص 11 ، سفینه البحار ، ج1 ،ص 465
[26] - قرآن کریم ، فرقان ، آیه 64
[27] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ،ترجمه حسین استاد ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ص ، 123 .
[28] - شمائل النبی (ص) ،ترمزی ، ترجمه و استخراج و حواشی دکتر محمود مهدوی دامغانی ، چاپ اول ، 1374 ، تهران ، ص 155
[29] - قبلی ، ص 122
[30] - قبلی ، ص 127و 126
[31] - همان ، ص 157
[32] - همان ، ص 158 و 157
[33] - پیامبر (ص) گروه نهج البلاغه ، دار القران مرکزی کمال ، انتشارات سناباد چاپ دوم ص 32
[34] - مجموعه ورام ، ابوالحسین ورام بن ابن فراس ، محمد رضا عطایی ، بنیاد پژوهش های اسلامی 1369 ، ص 349
[35] - قرآن کریم ، مزمل ، آیات 5-1
[36] - تفسیر نمونه ، ناصرمکارم شیرازی و دیگران ، دار الکتاب الاسلامیه ، تهران ، چاپ 15 ، 1378، ج 25 ، ص 166
[37] - هزار نکته درباره نماز ، حسین دیلمی ، قم ، چاپ اول ، انتشارات حرم ، ص 215
[38] - همان ، ص 173
[39] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ، ص 146
[40] - قرآن کریم ، مزمل ، آیات 7
[41] - قرآن کریم ، دهر ، آیات 26 و 29
[42] - هزار نکته درباره نماز ، حسین دیلمی ، ص 180 ، به نقل از سازندگی های امام حسین (ع) ، ص 146
[43] - همان ، ، ص 179 به نقل از رساله لقاء الله ص 130
[44] - همان ص 180 به نقل از تفسیر ابو الفتوح رازی ، ج 1، ص 162
[45] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ص 145
[46] - همان ، ص 136
[47] - هزار و یک نکته درباره نماز ، ص 87 ، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی ، ج 2 ، ص 286 ، (باب 54)
[48] - سیره پیامبر اعظم (ص)، انتشارات سناباد ، ص 32
بحار الانوار ، ج 16 ، ص 217
[49] - آدابی از قرآن ( سوره حجرات ) ، ص 62 . (وا ذاردت ان یحشرک الله معی فاطل السجود بین یدی الله الواحد القهار)
[50] - همان ، ص 63
[51] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385
[52] - همان ، ص 95
[53] - همان ، ص 323 و 322
[54] - همان ، ص 323
[55] - هزار و یک نکته درباره نماز ، حسین دیلمی .
[56] - همان ، ص 67
[57] - همان ، ص 67
[58] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ، ص 138
[59] - قرآن کریم ، فرقان ، آیات 65-66
[60] - تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیراری و دیگران ، ج 15 ، ص 175 ، به نقل از اصول کافی ، با دعا سلاح مومن ج 2
[61] - قبلی ، ص 161
[62] - اصول کافی ، مرحوم کلینی (ره ) ، ترجمه آیت الله محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسوه ، 1372 ، چاپ دوم ، باب دعا و سلاح مومن ، ج 6 ، ص 21
[63] - قبلی، ص 177
[64] - همان ، ص 185
[65] - همان ، ص 199
[66] - همان ،ص 199
[67] - همان ، ص 199
[68] - اصول کافی ، ج 6 ، باب دعا برای همه ، ص 71
[69] - قرآن کریم ، فرقان ، آیه27
[70] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ، ص 34
[71] - همان ، ص 157
[72] - همان ، ص 39
[73] - نگاهی دوباره به سیمای پیامبر (ص)، رضا رجب زاده ، چاپ اول ، انتشارات رستگار مشهد مقدس، 1374، ص 313-308
[74] - اصول کافی ، مرحوم کلینی (ره ) ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسوه ، چاپ دوم ، 1372 ، ص 265
[75] -قبلی ، ص 312 و 311
[76] - منتهی الآمال ، مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) ، انتشارات کتابچی ، ج 1 ، ص 21
[77] - نهج البلاغه ، مرحوم سید رضی (ره) ، انتشارات کتاب یوسف ، چاپ اول ، 1378، ترجمه مصطفی زمانی (ره)، ص 204، خطبه 93
[78] - سیره پیامبر اعظم (ص) ، بخش فرهنگی مرجع عالیقدر حضرت فاضل لنکرانی ، انتشارات دارالعلم ،چاپ اول ، 1385 ، ص 89
[79] - همان ، ص 33
[80] - سفینه البحار ، ج 1 ، ص 412
[81] - اصول کافی : ثقه الاسلام کلینی(ره) ، ترجمه آیت الله محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسوه ، 1372، ج 6 ، ص 153
[82] - قرآن کریم ، محمد ، آیه 22
[83] - قبلی ، ج 6، ص 154و 153
[84] - همان ، ص 158 و157
[85] - سرچشمه های نور ، گروه محققین ، ترجمه مسلم صاحبی و محمود شریفی ، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی 1379، ص 171
[86] - اصول کافی ، ثقه الاسلام کلینی (ره) ، ترجمه آیت الله محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسوه ، 1372ج 5 ، ص 121
[87] - همان ، ص 169 و 167.
[88] - مجموعه ورام ، ج 2 ، ص 251
[89] - همان ،ابوالحسن ورام بن ابی فراس ، ترجمه محمدرضا عطائی ، اتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی ، 1369، ص 260
[90] - همان ، ج 1 ، ص 225
[91] - فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ، انتشارات دار التبلیغ اسلامی ، ج 2 ، ص 832
[92] - قبلی ، ج 2 ، ص 256
[93] - همان ، ص 257
[94] - چهل مجلس و هزار حدیث ، احمد دهقان ، انتشارات صبح پیروزی ، 1381 ، ص 81
[95] - سرچشمه های نور ، ج 1 ، ص 212-211
[96] - سرچشمه های نور ، ج 1 ، ص 214-213
[97] 0 چهل مجلس و هزار حدیث ، احمد دهقان ،قم ، انتشارات صبح پیروزی ، 1381 ، ص 91
[98] - نگاهی دوباره به سیمای پیامبر (ص) ، رضا رجب زاده ، چاپ اول ، انتشارات رستگار مشهد مقدس ، 1374 ، ص 332
[99] - همان ، ص 332
[100] - همان ، ص 332
[101] - سنن النبی(ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ، ص43
[102] - همان ،ص43
[103] - همان ،ص46
[104] - منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی (ره) ، ج1، ص 20 و 19
[105] - سیره معصومان ، سید محسن امین م علی حجتی کرمانی ، انتشارات سروش ، تهران 1376 ، چاپ دوم ، ص 25
[106] - قرآن کریم ، فرقان ، آیه 73
[107] - تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی و دیگران ، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، 1362 ، ج 19، ص 166
[108] - حلیقه المتقین ، مرحوم ملا محمد باقر مجلسی (ره) ، مطبوعات حسینی ، چاپ هفتم 1375 ، ص 293
[109] - همان ، ص 349 ، ( در احوال قبر)
[110] - قرآن کریم ، سوره فرقان ، آیه 74
[111] - تفسیر نمونه ، ج 19 ، ص 169
[112] - سنن النبی (ص) ، علامه سید محمد طباطبائی ، ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هشتم ، 1385 ، ص 83
[113] - همان، ص 85 و 84
[114] - همان ، ص 86
[115] - همان ، ص 87
[116] - همان ، ص 85